ایثار:
آب جیره بندی شده بود آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود.مگر میشد خورد؟! به من آب نرسید. لیوان را به من داد و گفت:«من زیاد تشنه نیستم نصفش رو خوردم بقیه اش رو تو بخور»گرفتم و خوردم.فرداش معلوم شد که اصلا جیره ی هرکس نصف لیوان آب بوده است!!!
آواره دشت جنون ::: چهارشنبه 87/1/14::: ساعت 2:14 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :121031
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :121031
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
>> پیوندهای روزانه <<
^آخرین عکس از گالری وبلاگ^
>>آرشیو شده ها<<
>>سردر سنگر<<
>>لینک دوستان<<
>>لوگوی دوستان<<
>>صدای آشنا<<
لبخند بزن رزمنده! برای دیدن لبخندها بر روی یکی از دایره های موجود کلیک کنید |
>>اشتراک در خبرنامه<<
|